از خرابى مى گذشتم خانه ام آمد به ياد
دست و پا گم كرده اي ديدم دلم آمد به ياد
سر به هم آورد كه ديدم برگهاي غنچه را
محفل دوستان یک دلم آمد به یاد
As I passed, my house came to mind
I lost my limbs and saw that I remembered
He nodded when I saw the bud leaves
A circle of friends came to my mind